کد مطلب:298599 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:156

و در امر خانه داری..


عیاشی در تفسیر خود از امام باقر (ع) روایت كرده كه فرمود: فاطمه كار خانه و خمیر كردن و نان پختن و نظافت را به عهده گرفت، و علی (ع) نیز در برابر كارهای بیرون خانه مانند آوردن هیزم و خریدن غذا و امثال آن را متعهد شده بود... [1] .

برای توضیح این حدیث لازم است بدانیم كه در قانون اسلام شوهر حق ندارد زن


را در خانه مجبور به انجام كارهای خانه كند، و زن موظف نیست آنها را انجام دهد، مگر آنكه روی علاقه ی به شوهر و صمیمیت با او بخواهد به او كمك كند، فقط در دو چیز است كه باید از شوهر خود تمكین و اطاعت كند یكی در مورد عمل جنسی و دیگر در مورد بیرون رفتن از خانه، و در مقابل مرد موظف است نفقه و لباس و مسكن از این رو در متن عربی این حدیث این گونه است «ان فاطمه ضمنت لعلی (ع) عمل البیت و العجین و الخبز و قم البیت...» و این جمله گویای همین قانون است كه فاطمه وظیفه ای در انجام این كارها نداشت ولی روی علاقه و صمیمیت با علی (ع) این كارها را به عهده گرفت...

طرفداران حقوق زن خوب در این حدیث دقت كنند و قوانین زنده ی اسلام را در بالا بردن مقام زن ببینند.

از مرحوم راوندی در كتاب خرائج از سلمان فارسی روایت شده كه گفت: فاطمه (ع) را دیدم كه نشسته بود و پیش روی او آسیائی بود كه جو را با آن دستاس می كرد، و بر دسته ی دستاس خون تازه دیدم (كه در اثر ساییده شدن و زخم دست فاطمه بود) و از آن سو فرزندش حسین (ع) را دیدم كه در گوشه ی خانه از گرسنگی گریه می كند. دلم به حال زهرا سوخت و به او عرض كردم: ای دختر پیغمبر این فضه است چرا كار خانه را به او واگذار نمی كنی؟ در جواب من فرمود: رسول خدا (ص) به من سفارش كرده كه كارها را با او روی نوبت انجام دهیم و امروز نوبت من است و فردا نوبت اوست.

سلمان گفت: من عرض كردم پس اجازه دهید من به شما كمك كنم یا جو را دستاس كنم و یا حسین را ساكت نمایم؟ زهرا (ع) فرمود: من بهتر می توانم حسین را آرام كنم پس تو جو را دستاس كن. من مشغول دستاس كردن جو شدم و در این حال صدای موذن برخاست و وقت نماز شد من برخاستم و به نماز رفتم و چون نماز تمام شد ماجرا را به علی (ع) گفتم، علی گریان شده به خانه رفت و طولی نكشید كه تبسم كنان


بازگشت، رسول خدا (ص) ماجرا را از او پرسید و علی (ع) گفت: به خانه رفتم زهرا (ع) را دیدم به پشت خوابیده و حسین روی سینه ی او به خواب رفته و دستاس نیز خود به خود می چرخد! پیغمبر (ص) تبسم كرد و فرمود: ای علی مگر نمی دانی كه خدای تعالی فرشتگانی دارد و آنها در زمین گردش می كنند تا خدمتكاری محمد و آل محمد را بكنند [2] .

نگارنده گوید: در صفحات قبل روایات چندی از شیعه و سنی درباره ی خدمتكاری فرشتگان از فاطمه (ع) نقل كردیم، و این هم یكی از همان روایات است، و در این حدیث نكته های دیگری نیز هست كه بد نیست توضیحی درباره ی آنها داده شود:

1. فضه كه در این حدیث ذكر شده نام كنیزكی است كه رسول خدا (ص) در سالهای آخر عمرش به زهرا بخشید تا كمك كار او باشد، و نام فضه را خود رسول خدا برای او انتخاب كرد [3] . و در خانه ی فاطمه ی اطهر و اهل بیت پیغمبر (ص) چنان تربیت شد كه تدریجا یكی از زنان بزرگ اسلام گردید و نام او در ردیف بزرگترین بانوان اسلام ثبت شد، و كمالات بسیاری كسب نمود و كراماتی از او نقل گردیده، كه از آن جمله ابن شهر آشوب از كتاب ابوالقاسم قشیری از بعضی نقل كرده كه گوید:

من در بیابان حجاز از قافله كاروان عقب ماندم و ناگهان زنی را مشاهده كردم و بدو گفتم:

تو كیستی؟ با این آیه پاسخ داد: «و قل سلام فسوف تعلمون» [4] - كنایه از اینكه چرا سلام نكردی؟

من بر او سلام كردم و بدو گفتم: در اینجا چه می كنی؟

گفت: «من یهدی الله فلا مضل له» [5] ، بدو گفتم: آیا از انس هستی یا از طایفه ی جن؟

گفت: «یا بنی آدم خذوا زینتكم» [6] از او پرسیدم: از كجا آمده ای؟


گفت: «ینادون من مكان بعید» [7] .

گفتم: به كجا می روی؟

گفت: «و لله علی الناس حج البیت» [8] .

گفتم: چه وقت از قافله بازماندی؟

پاسخ داد: «و لقد خلقنا السماوات و الارض... فی سته ایام». [9] .

پرسیدم: آیا غذا میل داری؟

در جوابم گفت: «و ما جعلنا هم جسدا لا یاكلون الطعام» [10] پس غذایی به او دادم و سپس گفتم: تندتر بیا!

گفت: «لا یكلف الله نفسا الا وسعها» [11] .

بدو گفتم: می خواهی تو را در پشت خود بر مركب سوار كنم؟

گفت: «لو كان فیهما آلهه الا الله لفسدتا» [12] ، با شنیدن این آیه پیاده شدم و او را بتنهایی سوار كردم و چون سوار شد گفت: «سبحان الذی سخر لنا هذا» [13] و همچنان آمدیم تا به قافله رسیدیم.

در آنجا بدو گفتم: آیا كسی را در میان قافله داری؟

گفت: «یا داود انا جعلناك خلیفه فی الارض» [14] «و ما محمد الا رسول» [15] «یا یحیی خذ الكتاب بقوه» [16] «یا موسی انی انا الله» [17] .

من صدا زدم ای داود، ای محمد، ای یحیی، ای موسی!

دیدم چهار جوان به سوی من می آیند.

از آن پرسیدم اینها چه نسبتی با تو دارند؟

گفت: «المال و البنون زینه الحیاه الدنیا» [18] .


و چون آنان پیش وی آمدند گفت: «یا ابت استاجره ان خیر من استاجرت القوی الامین» [19] .

آن جوانها مقداری پول و چیزهای دیگری به من دادند، و آن زن گفت:

«و الله یضاعف لمن یشاء» [20] و آنها مقداری دیگر هم دادند.

من كه چنان دیدم ازآن جوانها پرسیدم: این زن كیست؟

گفتند: این مادر ما فضه كنیز زهرا (ع) است كه بیست سال است فقط با آیات قرآنی سخن گفته است. [21] .

2. از این حدیث بخوبی معلوم می شود كه اسلام تا چه اندازه برای بردگانی كه در خانه ها به صورت بردگی زندگی می كرده اند حق و احترام قائل شده كه پیامبر بزرگوار اسلام به دخترش با آن همه عظمت و مقامی كه دارد سفارش می كند كارهای خانه را با كنیزش فضه به نوبت انجام دهند. و این هم پاسخی دندان شكن به دشمنان اسلام كه مسئله ی بردگی را در اسلام پیش كشیده و جنجال به پا كرده اند، باید به اینها گفت: اگر اسلام روی مصالح و مقتضیاتی مسئله ی بردگی را امضا كرد در مقابل این همه حق و احترام برای آنها قائل شده و قرار داده، آیا امروز كه باهو و جنجال شما دایه های مهربانتر از مادر، مسئله ی بردگی از میان رفته در هیچ كجای دنیا با كارگران و نوكران و كلفتهای خانه این گونه رفتار می شود كه فاطمه دختر پیغمبر اسلام با كنیزش عمل كرده؟

3. از این حدیث و همچنین دیگری كه قبل از این نقل كردیم یك درس تربیتی دیگری هم فاطمه (ع) به مادران می دهد و آن این است كه در مسئله ی تغذیه بچه ی خود كمال مراقبت را انجام دهند و در دوران شیرخوارگی از شیر خود، آن هم به طور مستقیم از پستان و در میان بازوان و روی سینه ی خود، غذای او را بدهند كه تمام این مراقبتها در پرورش جسم و جان كودك اثر مستقیم دارد چنانكه در علم روز ثابت شده و مجال بحث بیشتر در این باره نداریم و ما را از هدف خود در تدوین این


مختصر خارج می كند.


[1] تفسير عياشي، ج 1، ص 171.

[2] بحارالانوار، ج 43، ص 28.

[3] مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 342.

[4] آيه ي 89 از سوره ي زخرف.

[5] صحيح آيه كه در سوره ي زمر آيه ي 38 است اين گونه است «من يهدي الله فماله من مضل» و بعيد نيست به دست راويان تصحيف شده باشد.

[6] سوره ي اعراف، آيه 29.

[7] سوره ي فصلت، آيه ي 44.

[8] سوره ي آل عمران، آيه ي 91.

[9] سوره ي ق، آيه ي 37.

[10] سوره ي انبيا، آيه ي 8.

[11] سوره ي بقره، آيه ي 286.

[12] سوره ي انبيا، آيه 22.

[13] سوره ي زخرف، آيه 12.

[14] سوره ي ص، آيه ي 25.

[15] سوره ي آل عمران، آيه ي 138.

[16] سوره ي مريم، آيه 13.

[17] سوره ي طه، آيه ي 11.

[18] سوره ي كهف، آيه ي 44.

[19] سوره ي قصص، آيه ي 26.

[20] سوره ي بقره، آيه 263.

[21] مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 343.